سرویس کرمانشاه- از کنار آثار باستانی «تاق وه سان» چشمهای را که از حفرههای زیرزمینی کوهستان پراو سرچشمه میگیرد؛ به نظاره مینشینم. حیف از این همه آب پاک و زلال که به رودخانهی قرهسو میریزد و چه بیخردانه هدر میرود. از آناهیتا الههی آبهای روان میخواهم که ما را ببخشد.
از پشت پنجره به درخت همسایه که برگهایش ریخته، نگاه میکنم. در آسمان باد گُلهای ابر را به بازی گرفته است.
مانند پرندهای که عادت به قفس ندارد بال و پر میزنم، قفس را رها میکنم و مانند کبوتر کوهی پرواز میکنم و میروم و مینشینم کنار آثار باستانی «تاق وه سان.»
از کنار آثار باستانی، چشمهای را که از حفرههای زیرزمینی کوهستان پراو سرچشمه میگیرد؛ به نظاره مینشینم. حیف از این همه آب پاک و زلال که به رودخانهی قرهسو میریزد و چه بیخردانه هدر میرود. از آناهیتا الههی آبهای روان میخواهم که ما را ببخشد.
از زمان شروع کرونا یکسالی گذشته است و روح و روان ما تحت تاثیر ویروس کرونا قرار گرفته، انگار سالهاست ما را درگیر خود کرده و همچون شمشیر دولبه میبُرد و جلو میرود و جهان را در سیطره خود درآورده است.
روبروی آثار باستانی، میایستم و نگاهی به بالا و اطراف تاق میاندازم و به "فرشتهی بالدار" و "درخت زندگانی" و "شبدیز" که یک پایش شکسته است؛ میاندیشم و از آناهیتا (الهه آب ها) میخواهم که این سر زمین را از بلایا دور بدارد.
غرق افکارم و به اهورامزدا نگاه میکنم که ناگاه از درون سنگها صدایی آمد که ای انسانها به زمین و محیط زیست آسیب رساندهاید، دریاها را خشکاندهاید، هوا را آلوده کردهاید و آب را بیرویه هدر میدهید.
سکوت میکنم، باز در سکوت سنگ نگارهها، دوباره صدایی آمد که شماها به هوا، گلها، گیاهان و جنگلها که زندگی میبخشند؛ ناسپاسی کردهاید و رودخانهها را آلوده و زمین را غمگین کردهاید، (از همه بدتر قدرت های جهان یعنی سلاطین زر و زور، ستمهای فراوان بر انسانهای بی گناه روا داشته اند ...)
به اطرافم نگاه میکنم کسی دور و برم نیست، لحظهای به خود میآیم تازه متوجه میشوم دچار خیال بافی شدهام؟
آری از خودم تعجب میکنم که چرا اینجا هستم، هیچوقت تاق وه سان را اینطور خلوت ندیده بودم. کمی آرام میشوم، ایزد مهر را سپاس میکنم و با دلی پر از مهر ره خانه را در پیش میگیرم. در بین راه میاندیشم آیا میشود کرونا روزی از مسئولین و صاحبان این قهوه خانهها هم انتقامِ جوانها را بگیرد و آنهایی که چهره و محوطه بیرونی آثار باستانی را زشت کردهاند تسویه حساب کند؟ تا بتوان آبرومندانه فرهنگ باستانی ایران زمین را بیش از پیش به جهانیان معرفی کرد؟
وارد بلوار تاق وه سان میشوم، همه جا خلوت است و به ندرت ماشینی در عبور است و پیادهرو و خیابان خلوت خلوت است. وارد کوچه میشوم و تا گام در حیاط خانه میگذارم ناگهان تند بادی میآید و تمام شکوفههای درخت همسایه را جلوی پایم میریزد.
توی حیاط، رئیس خانه هم فوری جلویم سبز میشود! میگوید کجا رفتی؟ سکوت میکنم، میگوید برو دست و صورتت را خوب بشور، لباسهایت را عوض کن بعد بیا صبحانه بخور. مثل بچهها بهانه میگیرم؛ میگویم حالم خوب نیست؛ نمیخورم، ناز نکن زود بیا و با شوخی میگوید: کرونا همهی معادلات جهان را به هم زده، صبحانه و نهار یکدفعه بخور. میگویم همه مقصریم، همهی بشریت باید جوابگوی زمین باشند، هدف فقط سودجویی و ثروت اندوزی و جنگ و خون ریزی، آخر تا کی؟ رئیس خانه میگوید آره درست می فرمائید قربان، آخ از دست شما دههی شصتی ها، می گویم ما چرا؟ بله شما دهه ی شصتی ها...
از رسانهها خبر رسید که وضعیت کرونا در کرمانشاه همچنان بحرانی است. با این خبر چند لحظه از شوخی کردن رئیس خانه نجات پیدا میکنم، اما این بار من دست بردار نیستم. می گویم آها خودشه خانم! این ویروس "دارا و ندار" نمی شناسد، حالا میبینی که چگونه معادلات دنیا را بر هم خواهد زد، در این یکسال که کرونا آمده ببین چه بر سر مملکت آورد، همه از نظر اقتصادی فلج شدهاند.
سر میز مینشینم و زُل میزنم به درخت همسایه که چند دقیقه پیش باد شکوفههایش را به یغما برده بود.
صدای احمد شاملو محیط خانه را در بر میگیرد:
روزی ما دوباره کبوترهایمان را پیدا خواهیم کرد و مهربانی دست زیبایی را خواهد گرفت
روزی که کمترین سرود بوسه است
و هر انسان
برای هر انسان
برادری ست
روزی که دیگر درهای خانههاشان را
نمی بندند
قفل افسانهایست
و قلب برای زندگی بس است ...