سرویس ایران- مجلس دهم شورای اسلامی در روز سه شنبه مورخه 30 اردیبهشت با گرفتن عکس دست جمعی یادگاری در ساختمان بهارستان خاتمه یافت. از قریب 290 نفر نمایندگان فعلی تنها 56 نفر توفیق ماندگاری در مجلس فعلی را داشتند.
هدف این نوشتار آنالیز عملکرد مجلس دهم نیست، بلکه برشی از یک جبر تاریخی را بررسی می کنیم، که بر هر مجموعه و مدیری حاکم است. ریزش هایی که از مجلس دهم شاهد بودیم شامل کسانی که بعضا خود شرکت نکردند و کسانی که مجوز حضور مجدد را پیدا نکردند و کسانی هم بودند که مردم به آنها اعتماد نکردند و اعتماد خود را پس گرفتند.
هر چند همه آنهایی که مجوز ورود نگرفتند افراد ناشایستی نبودند و همه آنهایی هم که مجدد وارد شدند از برجستگی خاصی برخوردار نیستند منتها «باز تکرار» بر دوش آنها نشست. به هر ترتیب به همه رفته ها و مانده ها و آمده ها باید گفت؛ فاعتبروا یا اولی الابصار.
آنهایی که مجددا راه یافتن باید قدردان باشند و از رفتگان عبرت بگیرند. آنهایی هم که مجوز نگرفتند یا مردم به آنها اعتماد نکردند، می بایست به عملکرد خود بیندیشند. بعضا که عبرت پذیرند بدنبال بازسازی خود باشند شاید هم بعضی از آنها برای همیشه با انتصاب و انتخاب وداع کنند.
روی سخن بیشتر با تازه واردان و تکراری ها است. در مدارس کسانی که در یک کلاس تکرار می شدند به آنان مردودی گفته می شد و لذا نگاه خوبی به آنها نبود ولی ابقا در جایگاه نمایندگی دارای معانی پرباری است. تجربه ، اعتماد، توفیق خدمت، فرصت پیشرفت و... بالاترین سرمایه هایی است که برای یک دوره چهارساله منتخبین جدید و نمایندهای فعلی در اختیار دارند. چهار سالی که مثل برق و باد می گذرد؛ این گذشت زمان برای همه انسانها بی شباهت به یک سُر سُره بازی کودکانه نیست که با زحمت زیادی از پله های عمر بالا می رود وقتی به اوج رسید سرازیر شدن را براحتی و با سرعت زیاد طی می کند.
اگر اهل تفکر باشد به پله هایی که با زحمت از آن بالا رفته است بنگرد و حال در هنگام افول چگونه به سرعت عبور می کند این شباهت برای مدیران خصوصا نمایندگان مجلس نمود بیشتری دارد . اگر پله های اول ترقی که همانا انتظار سازی و آرزوهای رسیدن به نقطه اوج باشد خواهی دید که گذر دوران مدیریتی دقیقا شباهتی به عبور از سُر سُره همان کودک دارد که بمراتب کوتاه تر از مرحله عروج قبل به نقطه افول می رسد. این شرایط برای همه مدیران حاکم است منتها بعضا آنقدر سرگرم خواب و خیال مدیریتی هستند که متوجه نمی شوند سوت پایان کی نواخته شد در اینجاست که می توان پیاده شدن را بمثابه مرگ تلقی نمود که گفته شده، «الناس نیام فاذا ماتوا انتبهوا.»( مردم خوابند وقتی مردند زنده می شوند) بسیاری از مدیران انتخابی و انتصابی چنین مصداقی دارند. بعضا پس از پیاده شدن از قطار مدیریت بهانه هایی می آوردند که بیشتر شبیه بهانه های کودکان در انتهای سُرسُره بازی می باشد با این تفاوت که تکرار اوج گرفتن برای بعضی ها میسر نیست و می بایست با خیال های کودکانه خود با مدیریت چند ساله وداع کنند.
روی سخن اصلی متوجه کسانی است که از هفتم خرداد کار خود را شروع می کنند . این انتخاب یعنی نردبانی چهارساله که مردم دراختیار شان قرار داده اند. آنها می توانند با خدمات صادقانه خود پله های توسعه و پیشرفت را برای جامعه و همچنین برای خوش نامی اعمال خود رقم بزنند و یا به قعر "چاه ویل " آرزوهای خود فرو بروند که با ندامت و پشیمانی دنیا و آخرت همراه است. پس شما در بین دو طریق سعادت و نیکبختی و شقاوت و نکبت مخیل هستید خوشا بحال آنان که در انتهای چهارسال مردم حسرت تکرار آنان را بخورند. در حقیقت این مناصب بمثابه نردبانی است بستگی به خود افراد دارد که بکدام جهت حرکت کنند به بام سعادت و یا چاه شقاوت.
درپایان برای نمایندگان جدیدالورود آرزوی توفیق خدمت صادقانه داریم و یاد آوری می کنیم که فاصله بین "سلام" و "والسلام" مدیریتی بسیار کوتاه تر از آن است که تصور کنید. امیدواریم در مصحف عمری که در این بین طی می کنید رغبت نوشتن "والسلام " را ازعمق وجود خود داشته باشید. همچنین برای کسانی که از قافله خدمت بازماندند سلامت و سعادت آرزومندیم وبابت خدماتی که برای پیشرفت حوزه انتخابیه و کشور انجام داده اند تقدیر و تشکر می گردد ومابقی خدمات را به قضاوت مردم می سپاریم.